راز زیبایی خط در زبان فارسی
این یادداشت از دکترمحمدعلی اسلامی ندوشن، فرهنگ شناس و استاد برجسته ادبیات است که چند روز پیش در روزنامه اطلاعات منتشر شده است
به گزارش ایسنا این یادداشت به نقل از «دانا» به این شرح است: در این سی چهل ساله دگرگونیهایی در بعضی از شئون زندگی ایرانی پدید آمده است و بر اثر آن ذوقها و سلیقهها نیز تا اندازهای تغییر جهت یافته. با این حال روح ایرانی در ژرفای خود همان است که هست. یکی از نشانههایش آنکه از توجه به زیبایی باز نمانده، یا لااقل حسرت آن را در دل نگاه داشته.
زیبایی از ترکیب یک سلسله اجزای هماهنگ، یا گاه متعارض شکل میگیرد که در نهایت به هنجار منتهی گردد. میدانیم که هنجار پایه کارهاست. گردش کاینات بر هنجار استوار است؛ یعنی ترکیب متوازن. برای نمونه نگاه کنیم به توالی منظم شب و روز و فصول. پس زیبایی آنگونه که ظاهرش مینماید، یک تجمل و تفنن نیست، یک اصل است، یک نیاز. هرچه در یک جامعه از بُرد آن کم شود، به همان نسبت حاکی از رویکرد انحطاط میگردد، و این انحطاط در سایر شئون هم، چون اقتصاد و اجتماع اثرگذار میشود.
خوشنویسی
در اینجا مجال نیست که وارد جزئیات موضوع شویم، خاصه آنکه کم و بیش در جاهای دیگر حرفش را به میان آوردهایم. تنها میخواهیم از یک نمونه ساده یاد کنیم و آن «زیبایی خط» است. این سالها به طرز نویدبخشی بر تعداد کتابهای نفیس افزوده گردیده، خوشنویسی رونق گرفته، و خط نستعلیق در میان هنرها، جای نمایانی یافته. آثار بزرگ ادب فارسی، چون سعدی و حافظ و شاهنامه و خیام، هریک چند بار به خط خوش، نگارش یافتهاند و خریدار فراوان هم داشتهاند.
یک نکته آن است که بشر برای اثبات وجود انسانی خود، احتیاج به آفرینش هنر دارد، و چون خطه هنر بیگناه است، یعنی وابسته به ایدئولوژی و مرام خاصی نیست، در هر شرایطی میتوان به آن روی برد.
از آنجا که ایرانی نمیتوانسته است از زیبایی چشم بپوشد، اگر یک راه بسته میشده، راه دیگری را در برابر میگشوده، و اینجا نیز چون نقش صورت، از دیدگاه مذهب مردود شناخته میشده، خط نستعلیق (و نیز شکسته) را جانشین آن کرده که ترکیبی نقشگونه دارند.
برای آنکه نموده شود که تا چه اندازه، خط از روحیه مردم خود حکایت دارد، نستعلیق را با نسخ مقایسه کنیم. نسخ، زاویهدار است؛ یعنی تیز و قاطع، در حالی که نستعلیق انحنایی است؛ یعنی نرم و گردان. هر یک از آن دو تاریخ قوم خود را بازگو میکنند.
نکته دیگر آنکه نستعلیق حالت زنده دارد؛ یعنی پیچ و خمهای آن نشأت گرفته از اجزای بدن آدمی است. در آن باریک شویم. انحناها و خمهای حروف آن، که پر از غنج و نازند، یادآور چشم و ابرو و کسمه و طرّه و دهان و لب و لالة گوش میگردند. خوشنویسان گذشته، به نحو آگاه یا نیمهآگاه به آن واقف بودهاند و به آن اشاره کردهاند. پیامی که از خط فارسی شنیده میشود، حاکی از نرمی و اعتدال است، و ارتباط رازگونة آن با اجزای بدن انسان، آن را با سرنوشت آدمی پیوند میدهد.
خط و کلام
موضوع دیگر ارتباط خط با کلام است. در غزل فارسی، خط به نقش نزدیک میشود و نقش به کلام، و کلام به نهاد انسانی. یک ارتباط سهگانه در مبانی آنها پدید میآید؛ بنابراین در این دنیای متصنع، برای شکار اندکی زیبایی ناب، میتوان بر هر دری کوفت. از این رو، نهتنها باید از هنرمند خوشنویس و نگارگر (تذهیبکار) قدرشناسی داشت، بلکه این قدرشناسی را شامل حال ناشرانی نیز کرد که سرمایه و همت خود را صرف نشر آثاری میکنند، که فضای دلگشایی در برابر مینهند.
دیدگاه خودتان را ارسال کنید