یک بیماری علمی در ایران!
یک استاد تاریخ نوشت: بخش قابل توجهی از آنچه در جامعه به عنوان علم تولید می شود، در واقع چیزی جز علم قلابی نیست، شبه علمی که اساس آن برساخته های ماست و در منبع و روش و غایت گرایی دچار مشکل است. مقصودم سرقت علمی و کار ضعیف نیست که آنها فراوان است، بلکه مخصوص جعل و تقلب در علم سازی است که به تصور علم به جامعه عرضه می شود.
به گزارش ایسنا،در ادامه یادداشت رسول جعفریان در بخش وبلاگ خبرآنلاین آمده است: راستش این شبهه بیشتر، وقت هایی به ذهنم خطور می کند که برخی از دانشجویان تحت تأثیر فضاهای خاصی یا به توصیه شماری از استادان، موضوعات خیلی شگفت اما غیر منسجم و در واقع ناعالمانه را برای پایان نامه پیشنهاد می کنند. موضوعی که بیش از آن که ناشی از فربگی درونی یک علم روی یک میزان درست و پذیرفته شده باشد، متاثر از شرایط خاصی است که در جامعه پدید آمده و این افراد را وادار می کند تا این قبیل موضوعات را مطرح کنند.
حقیقت نمی دانم با چه زبانی بگویم، به علاوه، دلم نمی خواهد از برخی از این عناوین یاد کنم، اما در کل باید عرض کنم، رشد علم در هر رشته، یک مسیر طبیعی دارد. وقتی گرایشی در درون یک علم ایجاد می شود، دقیقا با این هدف است که مجهولاتی در زمینه ای خاص از حوزه تحت سلطه آن علم وجود دارد که می توان با روشن کردن آن، آن هم رفتن در یک مسیر پژوهشی درست، به توانایی آن علم و گستره آن افزود.
ما می توانیم در باره راه رفتن اسب هزار صفحه بنویسیم، اما در کتاب ما فقط تق تق صدای پای اسب باشد و حتی یک جمله معنادار در آن نباشد. هزار صفحه که سهل است، اگر صد هزار صفحه هم نوشته شود، مثل صفرهایی است که بدون عدد یک یا بیشتر، کنار هم چیده شود. افزون بر این که این قبیل کارها حتی ارزش صفر را هم ندارد.
در حال حاضر، برخی در حال تراشیدن گرایش و موضوع در علم (به خصوص علوم دینی و انسانی) هستند و می کوشند تا چیزی را که ربطی به علم ندارد، با جمع آوری عبارات و تحلیل های من درآوردی و گردآوری از اینجا و آنجا تبدیل به یک موضوع کنند. بعد که نوشتند و چند نفر هم تحت تاثیر آن نوشتند، خودشان جمع می شوند و برای همدیگر کف می زنند و به همدیگر جایزه هم می دهند و بعدهم شاهد می آورند که دهها کتاب در باره این موضوع نوشته شده است! اما ده سال بعد شاید هم زودتر تق این حرفها درآمده و معلوم می شود که نه بر اساس موازین علمی، بلکه روی حدس و گمان و فضاسازی تولید شده است.
این البته در حوزه علوم مرسوم نیست، بلکه حتی در زمینه هنر هم همین طور است. دهها فیلم با مضامین خاصی در مسیرهای بی ربط ساخته می شود، و بعد با اظهار این که اینها دهها فیلم است که ساخته شده، یک حیثیتی هم برای آن درست می شود و کم کم معلوم دیگران می کنند که یک عده ای یک کار مهمی کرده اند که گویی دیگران نکرده اند و به ذهن هیچ کس هم خطور نکرده است. اینها هیچ وقت در عالم هنر جایی نخواهد داشت، حتی اگر ما هزار بار فریاد آفرین برای آنها سر دهیم.
فراموش نکنیم که این شبه علم ها توسط توده های مردم، در بسیاری از اوقات تلقی علم می شود و برای همین است که حتی در روزگار ما هم طلسمات و کارهای عجیب و غریب نه فقط در میان عوام مردم، بلکه برخی از خواص هم دیده می شود. درست همین است که عده ای را به این توهم می اندازد که تولید علم کرده اند.
روزگاری، هزاران صفحه در باره قرانات موجود در ستارگان و سیارات نوشته می شد و برای تمام زندگی مردم خط و ربط ترسیم می شد، در حالی که کلمه ای از آن ها واقعیت نداشت و بی خود و بی جهت، کاغذ و قلم ومرکب از بین رفته بود. هزاران کتاب در این علم که به آن احکام نجوم می گفتند نوشته شد، که حتی به اندازه یک سر سوزن علم در آنها نبود و اساس آن تأثیر کواکب در زندگی بشر، چیزی که امروز با شناخته شدن وضعیت نجوم تماما بی اعتبار شناخته شده، نوشته شده و در گوشه های کتابخانه های ما نگهداری می شود.
گاهی برای اشخاصی، هزاران داستان از کرامات و شگفتی ها نقل می کنند و در کتابهایی گردآوری می کنند که نه تنها تنه به معجزات عیسی مسیح (ع) می زند بلکه بالاتر، اما اساسا هیچ نوع روشنگری عارفانه و معنوی و واقعی ندارد و عبارت از مشتی داستان است که راویان آن اغلب مجهول هستند یا اگر معلومند وقتی مراجعه می شود، آن را به گونه ای دیگر نقل می کنند یا اساسا منکر نقل آنها هستند. داستانهایی که در هیچ رساله عملیه توصیه نشده است که کسی مطابق آنها دین خود را درست کند.
در اینجا مقصودم کتابهای ضعیف علمی نیست که آنها اغلب در میان کارهای خود ما هم به دلیل ضعف هایی که به لحاظ روش تحقیق و توانایی ها و ضعف های پژوهش داریم دیده می شود. مقصودم بزرگ کردن برخی از موضوعات عجیب به دلایل مشکوک و غیر علمی است که دریایی از مطلب را به ظاهر به شما عرضه می کند اما یک کلمه حرف حساب پشت سر آنها نیست. این بحث من شامل کتاب سازی در موضوع مرسوم و معمول هم نیست که اگر آنها ایرادی دارد از زاویه ای دیگر است. دقیقا تکیه من در اینجا روی علوم قلابی است.
همیشه فکر می کنم آن آدم نادانی که این سوال را در اواخر قرن دوم هجری مطرح کرد که قرآن کریم، قدیم است یا حادث، چطور این همه آدم را بر سر یک پرسش هیچ و پوچ به جان هم انداخت و کلی کتاب و رساله نوشته شده، کسانی شلاق خوردند و زندان رفتند بعد هم آن مسأله از اساس در کلام فراموش شد و دیگر در قرون بعد اثری از آثار آن پیدا نشد.
البته که این روال فقط در کتاب نیست، بلکه سخنرانی ها هم ممکن است همین طور باشد. خطیبی را می بینیم که یک ساعت تا دو ساعت حرف می زند، اما وقتی در موضوعی که برای بحث انتخاب کرده تامل می کنیم، در واقع شاهدیم که نه تولید علم بلکه تراشیدن مطلب است، مطالبی که هیچ معنای محصلی ندارد.
متاسفانه درباره بسیاری از مباحثی که بعضا در سخنرانی های مذهبی به خصوص در سیما شاهد آن هستیم، حرفها و برداشت هایی مطرح می شود که هیچ اساس استدلالی ندارد و هیچ فقیه و فیلسوف و مفسری هم پیش از اینها به آن زبان باز نکرده ولی آن قدر در باره اش توضیح می دهند که آدمی فکر می کند این همه علم کجا بود که تاکنون کسی به آن نرسیده بود.
دیدگاه خودتان را ارسال کنید