مصائب یک قربانی حادثه «شین‌آباد»

«من صبح رفتم مدرسه خیلی زود بود. خانوم سرکلاس اومد و گفت برید و به سرادار (سرایدار) بگید بیاد بخاری رو روشن کنه. اومد دو تا گالن ریخت تو بخاری رو روشن کرد. نفت زیاد بود روی زمین ریخت. یه‌کم آتیش بود من با پام زدم و خاموش شد. یهو آتیش زیاد شد. معلم جلو در وایستاد و گفت تو کلاس بمو‌نید، من میرم کمک میارم، رفت ولی برنگشت.»

به گزارش ایسنا، روزنامه قانون با یکی از قربانیان حادثه آتش‌سوزی مدرسه شین‌آباد گفت‌وگویی انجام داده است که متن آن را در زیر می‌خوانید:

«سیما شادکام» در حال توضیح لحظات تلخ آتش‌سوزی مدرسه شین‌آباد بود که برای گرفتن یک لیوان آب به سمت تحریریه برگشتم و متوجه شدم همه همکاران در حال اشک ریختن هستند. لحظات دهشتناکی که زیبایی و جان کودکان شین‌آبادی را گرفته با گذر ماه‌ها و سال‌ها کهنه نشده و شنیدن آنچه بر این دخترکان کُرد گذشته دل هر انسانی را به درد ‌می‌آورد. با هر بار دیدن چهره این دختران آسیب‌دیده نمی‌توان بر آلامی که بر آنها گذشته چشم فرو بست.

دخترانی که به جرم دختر بودن حتی نتوانستند دیه کامل خود را دریافت کنند. کاش مسئولان بیمه می‌دانستند پایمال کردن حق این دختران هنر نیست بلکه تازیانه‌ای محکم بر صورت انسانیت است.

از سیما پرسیدم در تمام آن لحظات درد را احساس می‌کردی؟ با همان لهجه شیرین کُردی و کودکانه گفت: آره. دستام و صورتم خیلی می‌سوخت. من از روی میزها رفتم آخر کلاس. اولش، سیران، دوستم، که کنار من می‌نشست، می‌خواست دنبال من بیاد اما افتاد تو آتیش، فرار کرد و تونست آتیش رو خاموش کنه اما پوستش خیلی کنده شده بود و بعد اوفتاد و بیهوش شد و بعدم فوت کرد.

پرسش- سوختگی همه بچه‌ها شدید بود؟

نه. دوستامون که آخر کلاس بودن داشتن کتاب باز می‌کردن برای همین وقتی بخاری ترکید فکر کردن زلزله اومده، رفتن زیر میز نشستن، اونا خیلی کمتر از ما سوختن. (لبخندی زد و گفت هوا هم بارونی بود).

پرسش- سرایدار یا خانوم معلم برنگشتند؟

نه برنگشتن. معلم یه زنگ هم نزد به ما.

پرسش- چرا نذاشت برید بیرون؟

هوا سردبود، ترسید سرما بخوریم.

پرسش- معلم شما کُرد بود؟

نه کرد نبود.

پرسش- معلم را دوست داشتید؟

نه اصلاً؛ ما خیلی از معلم می‌ترسیدیم.

پرسش- چرا؟

خیلی بدجنس بود. قبلانا یک انگشتر توی انگشتش داشت با اون به کلمون میزد. یا خودکار لای انگشتامون می‌ذاشت و فشار می‌داد.

پرسش- خانوم معلم را می بخشی؟

نه. هرگز نمی‌بخشم.

پرسش- سال‌های قبل بخاری کلاس دچار مشکل نشده بود که یاد بگیرید در این مواقع چه‌کار باید کرد؟

یه سال قبل بخاری دود کرد. معلم هم همه را بیرون کرد اما این نه. یه کپسول آتیش‌نشانی هم بود تو کلاس، اونم یه دوستمون اینجوری «با حرکت دست شروع کرد به نشان دادن» فشار داد هیچی توش نبود. بعداً گفتن از اول هم خالی بوده.

پرسش- سیما، چشمان زیبایی داری خودت را در آینه نگاه می‌کنی؟

خیلی کم. دوست ندارم. به خاطر صورتم. از آینه بدم میاد.

پرسش- مدرسه میری؟

روزهای پنجشنبه معلم میاد به ما درس میده اما من فقط یه پنجشنبه کلاس رفتم.

پرسش- چرا کلاس نمیری؟

آخه باید برای تزریق دارو بیاییم تهران. تو راه خیلی اذیت می‌شم. همه ما اینجوری هستیم. خیلی خسته می‌شیم و یه عالمه تو راهیم.

پرسش- معدلت چنده؟

20. همه ما درسمون خوبه.

پرسش- گردنت چرا باد کرده؟

برام تی‌شو گذاشتن برای زیبایی.

پرسش- زندگی با تی‌شو راحته؟

خیلی سخته. نمی‌تونم به چپ بخوابم. نمی‌تونم تو خواب غلت بزنم، نباید بوی چیزی به هم بهم بخوره، حتی بوی غذا.

پرسش- تا حالا از خدا گله کردی یا بگی خدایا چرا من؟

نه، چون خدا همه رو امتحان می‌کنه. خدا کلی نعمت برای ما آفریده و امید من استفاده از همه این نعمت‌هاست.

پرسش- چه چیزی الان در این وضعیت سیما را خوشحال می‌کنه؟

فقط زیباییم. بعدم اینکه همه دوستام خوب شن.

پرسش- آمنه دوستت فقط یک انگشت داره اما همیشه لاک قرمز می‌زنه. سیما تو چرا لاک نزدی؟

آخه بوش برام ضرر داره.

پرسش- با این حساب آلودگی هوای تهران باید آزار‌دهنده باشه؟

میام تهران چشمام می‌سوزه و گلوم درد می‌گیره.

پرسش- با بچه‌های هم سن و سال خودت بازی می‌کنی؟

نمیرم بیرون. فقط با خواهر و برادر بازی می‌کنم.

پرسش- الان دیه شما را به خاطر دختر بودن نصف کردن از این قضیه ناراحتی؟

خیلی.

پرسش- دوست داشتی پسر باشی؟

نه.

پرسش- شب‌ها خواب می‌بینی؟

آره، اما همش کابوس می‌بینم.

پرسش- کابوس‌هات چه شکلی هستند؟

همش یه آقایی میاد و موهامو می‌کشه و پاهامو می‌زنه.

پرسش- قبل از آتش‌سوزی این خواب‌ها را می‌دیدی؟

نه دوستامم همین‌جوری هستن، اونها هم کابوس می‌بینند.

پرسش- از چی خیلی می‌ترسی؟

آسانسور.

پرسش- سیما دوست داری روزنامه‌نگار بشی؟

خیلی. می‌خوام مشکل‌ها‌ی مردم رو بگویم تا مردم بتونن همدیگر رو درک کنند.

پرسش- دوست داری عید چه کادویی بگیری؟ عروسک؟ لباس یا تبلت؟

تبلت (بچه‌های قانون فقط همین یک آرزوی کوچک داشتن تبلت را توانستند محقق کنند.)

دیه و ارش میان زنان و مردان برابر است

مهم‌ترین دغدغه این روزهای خانواده‌های قربانیان آتش‌سوزی مدرسه شین‌آباد، نصف شدن دیده و عدم پرداخت ارش برای این دختران است.

پرسش- جناب احمدی‌نیاز، شما وکیل این کودکان هستید. چرا دیه این دختران بر خلاف وعده‌هایی که داده شده به صورت کامل پرداخت نشده است؟

برای سیما درصدی دیه و ارش در نظر گرفتند که متأسفانه به علت دختر بودن، دیه و ارش او را نصف پرداخت کردند. مشکل در تفسیر و استدلال آنها از ماده 560 و تبصره ذیل ماده 551 است. در ماده 560 تصریح شده هرگاه دیه زن مازاد بر ثلث دیه یک مرد شود، آنجا دیه تنصیف می‌شود. در تبصره ذیل ماده 551 آمده است که همان تنصیفی که در قانون 560 برداشته شده باید از طریق صندوق تأمین خسارات مالی پرداخت شود.

پرسش- راه حلی برای این مشکل وجود ندارد؟

در ماده 562 قانون جدید مجازات اسلامی تفاوتی بین ارش و دیه وجود ندارد و ارش زن و مرد یکسان است، اما با تهدید والدین 18 تن از بچه‌های شین‌آباد که در وضعیت بد مالی و در شرایط نابسامان روحی قرار داشتند، نیمی از دیه و ارش به آنها پرداخت شده است. حتی در عملی غیر انسانی و غیر اخلاقی از آنها رضایت گرفته شده که حق اعتراض نسبت به آموزش و پرورش و شرکت بیمه نداشته باشند. نمی‌دانم چرا باید این ظلم نسبت به این کودکان شود. چه فرقی میان سیما با یک پسر هست. هر دو انسان هستند، شرایط مگر چه فرقی دارد؟

پرسش- قانون‌گذار چنین تبعیضی را در این گونه موارد پذیرفته است؟

قانون‌گذار عدم تبعیض و برابری همه افراد را در اصول 19 تا 21 قانون اساسی ایران را پذیرفته است. بر اساس اصل بیستم در جمهوری اسلامی، تفاوتی بین زن و مرد وجود ندارد. بند 11 از اصل 20 رفع تبعیض مورد تاکید قرار داده و اصل 21 رفع تبعیض از زن و مرد را جزو تکالیف دولت برشمرده است. با این استدلال فقهی و قانونی آقای نوبخت به نیابت از دولت به کمک ما آمد و با لطف مدیر شرکت بیمه ایران برای 8 نفر که رضایت نداده بودند، دیه 100 درصد پرداخت شد. اما نسبت به این افراد الان ما پیگیر این قضیه هستیم زیرا در حقشان بسیار اجحاف شده است. برای مثال بیمه 200 میلیون تومان به ضرر سیما عمل کرده است. زیرا ارش سیما زیبایی چهره اوست که دیگر ندارد و دردی که می‌کشد دیه اوست. بماند در این قضیه ما خسارات معنوی این بچه‌ها را لحاظ نکرده‌ایم. این کودکان به سختی در جامعه تردد می‌کنند و نگاه‌های سنگین مردم آنها را آزار می‌دهد به حدی که از جامعه گریزانند. این نکته را به یاد داشته باشیم که دولت از باب منت نیست که به اینها کمک می‌کند، بلکه از باب تکلیفی است که برعهده دارد و مطابق قانون‌اساسی و مدنی مکلف به رسیدگی آن است.

پرسش- دلیل مشخص نشدن دیه و ارش این بچه‌ها چیست؟

بخشی از مشکل ما در تعیین ارش و دیه به نبود گزارش دقیق پزشکی قانونی باز می‌گردد. اکنون باید آخرین وضعیت این 26 کودک را ازپزشکی قانون بخواهیم زیرا این کودکان در حال التیام هستند و طی یک سال 20 تا 30 بار زیر تیغ جراحی قرار می‌گیرند و از پوست بدنشان برای ترمیم‌استفاده می‌شود؛ بنابراین هر روز خسارات جدیدی بر اینها افزوده می‌شود. نباید فراموش کرد که موضوع پرونده کودکان شین آباد یک موضوع جدید در نظام پزشکی قانونی ایران است. در قانون جزایی تاکید بر دریافت آخرین وضعیت بچه‌هاست زیرا درصدهای دیه به تناسب درمان و درد و آسیب متغیر است؛ لذا باید برای امروز، فردا و سه سال دیگر و... مشخص شود. بنابراین بنده به عنوان این وکیل 26 خانواده با تشکر فراوان از همکاری دولت و دستگاه قضایی که بحق در این مسیر کمک بسیاری به این کودکان کرده‌اند، عاجزانه درخواست دارم خسارات معنوی به این کودکان در نظر گرفته و تفاضل دیه زنان و مردان در این پرونده حذف شود.

با تهدید مجبور به دریافت نصف دیه شدیم

18 تن از اولیای کودکان شین‌آبادی نتوانسته‌اند تا امروز دیه کامل و ارش کودکان خود را از بیمه ایران دریافت کنند.

پرسش- آقای شادکام، چرا با دریافت نیمی از دیه رضایت دادید؟

ساعت 10 شب، خسته از بیمارستان به شهرستان برگشته بودم که رئیس تعاون شهرستان با من تماس گرفت و گفت: آقای شادکام دیه شما 50 میلیون است و تاکید کرد آقای پاشایی از بیمه ایران گفتند بیش از این حق سیما نیست. جواب رد دادم و گفتم 50 میلیون برای خودتان چون لازم دارید و می‌توانید برای شهرستان خرج کنید. بعد از 30 دقیقه دوباره زنگ زد و گفت مدیر بیمه ایران می‌گوید اشتباه شده و دیه سیما 72 میلیون و 650 هزار تومان است و بسیار اصرار کرد که اگر شما این دیه را نگیرید این مبلغ می‌رود به حساب دادگاه و دیگر هیچ پولی به شما تعلق نخواهد گرفت؛ آن وقت از دست هیچکسی حتی ریاست قوه‌قضاییه و دولت کاری برای شما برنمی‌آید. به بیمه ایران رفتم. کارشناسان بیمه هم چند تا ماده و تبصره آوردند و گفتند همین است و راه دیگری برای شما وجود ندارد. در شرایط نابسامانی بودیم و قدرت تفکر نداشتیم. تهدید کردند اگر همین پول را نگیرید حتی یک ریال هم به سیما پرداخت نخواهد شد. به‌اجبار پذیرفتیم در حالی که همه کارشناسان بیمه و مسئولان آموزش و پرورش آگاهانه ما را فریب دادند.

پرسش- برخورد مسئولان در طی این سه سال با شما چگونه بوده است؟

زمانی که در اصفهان دخترمان بستری بود وزیر آموزش و پرورش آقای احمدی‌نژاد به عیادت دختران آمد. به او نامه‌ای دادیم و وقتی آقای حاجی بابایی در تهران به در وزارتخانه رسید نامه را گم کرد. این اوج توجه مسئولان وقت را می‌رساند.

با تغییر دولت شرایط بسیار خوب شده است. هرچند متأسفانه در ارومیه حرف دولت را نمی‌خوانند. قانون و حمایتی که در تهران هست، در شهرستان ما نیست. ما در تهران به راحتی مسئولان را می‌بینیم و در بسته‌ای وجود ندارد اما مسئولان شهرستان را نمی‌توانیم ببینیم و پیگیر حل مشکلاتمان باشیم. البته فرماندار جدید کارها را دنبال می‌کند. قبلی‌ها حتی اجازه ندادند برنامه 20:30 به روستای ما بیاید و از بچه‌ها گزارش تهیه کند.

پایان ماجرای دختران شین‌آبادی

این حقیقت که آینده و زیبایی دختران شین‌آبادی تباه شده بر کسی پوشیده نیست. مقصر این ماجرا هم هر فرد و سازمانی باشد دختران شین‌آبادی نیستند. کمک به بهبود حال این دختران و پرداخت دیه و ارش کامل آنها حقی بر دوش همه جامعه است. به گفته پدر سیما اگر حمایت‌های مردم نبود امروز این دختران در شرایط بسیار بدی قرار داشتند. پرداخت نیمی از دیه و نپرداختن ارش این دختران، نباید پایان ماجرای آنها باشد.


URL : https://www.vekalatonline.ir/articles/104135/مصائب-یک-قربانی-حادثه-«شین‌آباد»/